کتاب موج سوم دموکراسی در پایان سده بیستم، اثر ساموئل هانیتنگتون، درباره گسترش سیاست جهانى در پایان سده بیستم است که شرح موضوع را از لحاظ تاریخى برعهده گرفته، اما در عین حال نه تاریخیست نه تئوریک؛ چیزى است بین آن دو.
تاریخ بازسازى گذشته است و هنر مورخ در گردآورى اسناد و مدارک مهم و واقعى براى بازسازى واقعهبه همان صورتى که بوده است. در علوم عقلى مىتوان از مبانى معقول و منطقى و استدلال ذهنى سود جست اما در بررسىهاى تاریخى نمىتوان در برج عاج نشست و اظهار نظر کرد. نخست باید با استفاده از روش استقراء اطلاعات کافى به دست آورد بعد در تحلیل و تعلیل وقایع و یافتن روابط علىّبین امور، از استدلال منطقى سود جست. تحلیل ذهنى محض وقایع را آن طور که باید باشد نشان مىدهد نه آن چنان که هست